ها ها ها ها چقده خوشحالم امیدوارم شما و همه جوونای دنیا همیشه تو همه حال خوشحال و موفق باشن
ها ها ها ها چقده خوشحالم امیدوارم شما و همه جوونای دنیا همیشه تو همه حال خوشحال و موفق باشن
http://www.mediafire.com/?kjljijn0zbw
راستی کتابای net + و ccna فارسی و انگلیسیش رو رو دارم اگه خواستینش بهم بگین واسطون میزارمش
http://www.mediafire.com/?7oia1yrr6069pbd
تا هفته ی بعد 1شنبه
به دوستاتون که نمیدونن هم اطلاع بدین
بووووووس
در ضمن تا شب پی دی افموزش سیسکو پکت تریسر رو میزاریم
بهمون سر بزنین
نظر رررررررررررررررررررررررررریادتون نرررررررررررررررررررررررررره
پدری با پسری گفت به قهر
که تو آدم نشوی جان پدر
حیف از آن عمر که ای بی سروپا
در پی تربیتت کردم سر
دل فرزند از این حرف شکست
بی خبر از پدرش کرد سفر
رنج بسیار کشید و پس از آن
زندگی گشت به کامش چو شکر
عاقبت شوکت والایی یافت
حاکم شهر شد و صاحب زر
چند روزی بگذشت و پس از آن
امر فرمود به احضار پدر
پدرش آمد از راه دراز
نزد حاکم شد و بشناخت پسر
پسر از غایت خودخواهی و کبر
نظر افگند به سراپای پدر
گفت گفتی که تو آدم نشوی
تو کنون حشمت و جاهم بنگر
پیر خندید و سرش داد تکان
گفت این نکته برون شد از در
«من نگفتم که تو حاکم نشوی
گفتم آدم نشوی جان پدر»
http://www.mediafire.com/?kjljijn0zbw
http://daneshju-pnu.blogfa.com/post-147.aspx
http://www.4shared.com/file/190326806/e29e25e7/Algorithms-tests-answer.html
اموزش
http://www.mediafire.com/?7oia1yrr6069pbd
دانلود نرم افزارش
http://www.hotfile.com/dl/40547663/974d1a5/PacketTracer53_setup.rar.html
سلام گوگولیا
امروز بعدازظهر کلاس اقتصاد مهندسی داشتیم با استاد گلمون آقای ملایی که فارغ التحصیل از دانشگاه خواجه نصیر هستند.اونایی که تو کلاس بودند خوب میدونن که چقدر ایشون ساکت ومحجوب ونجیب هستندکه آدم عذاب وجدان میگیره درسشو نخونه یا بخواد ازکلاسش استفاده نکنه ومثل فریده همش بخنده ونقاشی کنه- حداقل اولین جلسه اینطور گذشت.
نازی...اینقد سرشون تو کاردرس بود که اصلا به رو خودشونم نمیاوردند که ما چقد صندلی آخر حرف زدیم وخندیدیم البته تقصیر ما نبود از صبح کلاس داشتیم خسته بودیم دیگه حوصله درس نداشتیم.البته باید ببخشند دیگه حالا تازه اولشه یه کم بگذره متوجه میشه چه بلاهایی سراستادامون آوردیم که فاتحه دانشگاهوخوندنودیگه نیمدن یکیشون که همین هفته قبل رفتن روبه موندن ترجیح دادندو کلا قید درس ودانشگاهوزدندواز خود ایران رفتند (پریچهره رو میگم)بیچاره اینقد که از دستمون آسی شده بوداز دانشگاهو شهرواستان که خوبه ازاین کشور رفتند...
جونم براتون بگه استاد بعد تعطیل شدن کلاس یادشون افتاد که بهتون نگفته...ایشون فرمودند هفته آینده استثنائا کلاس صبح یکشنبه ازساعت 9-12برگزار میشه..این جزوه هم که گذاشتیم براتونوحتما بخونین خیلی کمکتون میکنه جوجوکای مهربون .باز نزارین شب امتحان ...اکی؟؟؟؟؟کی به کی میگه!!!!!!!!!
دیگه عرضی نیست جز اینکه بگم فردا ساعت12همگی کلاس استاد یونسی ...یادتون نره امروز با ایشون ودانشگاه هماهنگ کردم خیالتون راحت مشکل حل شد وکلاس هم راس ساعت در پیام نور ساری برگزار میشه
قضیه سرویس کنسله هر کی لطف کنه خودش تشریف بیاره
میبینمتوووووووووووووووووووون بای بای
البته نظر استادو تو مطلب سفردرزمان درآرشیو قسمت نظرات میتونین بخونین اما ما یه کپی ازاونو اینجا براتون میزاریم جوجوکا...
(سلام به همه بچه های IT
امیدوارم که حالتون خوب باشه
اول از همه یک نشکر ویژه از خانم پروین دارم که با متن ها و البته شعرای قشنگشون منو خجالت دادن
راستش خودم نفهمیدم چکار کردم اما اینطور که خانم پروین گفتن 2:30 جوون شدم
هر چند وقتی برگردم ایران این دوساعت جوونی رو باید پس بدمولی خودش غنیمتیه
جدای از این حرفا خیلی دلم برای کلاستون و چمع صمیمی شما تنگ شده
اگه از احوال من بپرسید حال من خوب است اما تو باور نکن...! ملالی نیست جز گم شدن گاه گاه خیالی دور که مردم آن را شادمانی بی سبب مینامند
راستی اینجا خانه ایی خریده ام حوالی کوچه غریبه ها، خانه ایی بی پرده بی ذر، بی پنجره بی سر، پر از هوای تازه بی کسی ها.
شوخی کردم اینجا اوضاع مرتب ه !
پاینده باشید بچه های خوب من
پریچهره
)
درست بعد از اولین روز تمام شدن امتحان سرو کله ی اولین خواستگار سمج و سمج تر از اون که خانوادم بودن پیدا شد.موضوع را با عزیزم در میان گذاشتم تا بهم روحیه بده و کمکم کنه که محکم وایسم،ابتدا با حرفای خوبی تونست یاریم کنه اما وقتی اصرار خانوادم در مورد خواستگار مورد نظر بیشتر و بیشتر میشد و از اونجایی که اصلا دختره محکمی نبودم ترس و نگرانیم بیشتر و بیشتر میشد و انتظارم از عزیزم بیشتر میشد اما اون حرفای قشنگش فقط ابتدای کار بود؛بعد خودش کم کم شونه خالی کرد.
حرفایی شنیدم که نباید می شنیدم؛انگار همه مشکلات میخواستن یه جا روی من خراب شن،اوضاعم روز به روز بدتر میشد.اصرار خانواده از یه طرف؛زنگ زدن های مدام خواستگارا از یه طرف؛از همه بدتر عزیزم بود که انتظار دیگهی داشتم اما چیزه دیگهی دیدم،البته شاید من مقصر بودم که حرف از خوستگارو وسط کشیدم و مشکلی و برای خودمون درست کردم چون اون مرد بود و با یه غیرتی که نتونست این موضوع رو هضم کنه.به هرحال باز هم پشتم بود،یاورم بود،کمکم کرد و من برای نه گفتن محکمتر و محکمتر شدم...
بعد از تمام شدن این ماجرا چند روزی و خوش بودیم اما مثل همیشه خوشیمون فقط چند روز دوام ذاشت،باز هم سرو کله خوستگار دیگه با موقعیت بهتر از خواستگار قبل پیدا شد؛این بار هم مثل قبل اشتباه کردم و گفتم.اما اون خوشبختانه به خاطره کمک های قبلاًش اینبار راحت تر و محکمتر از قبل از پس این سماجت ها بربیام .
خلاصه یک ماه استراحت بعده امتحان که فکر میکردم با خیال آسوده استراحت میکنک،اما برخلاف مرادم گذشت...
استادخوش خندمون میگفت خانومش رفته بود سوریه و ایشون 1-2هفته تو خونه تنها بود.خانومش کلی غذا آماده کرده بودو توفریزر گذاشته بود
میگفت من هروعده غذارو از فریزردر میاوردموتو یه دیگ گرم میکردمو میخوردم اما نمیشستمش ومیزاشتمش تو ظرفشویی ...هرروز کارم همین بود تا دیگه آخرا کل دیگا نشسته مونده بودن حالا از تابه ها واسه گرم کردن غذا استفاده میکرداینم با نشسته موندنش تموم شد ودیگه تابه نداشت میگفت تموم ظرفاوقاشقاوبشقابا اینا نشسته مونده بودحالا واسه گرم کردن یه غذای1نفره باید از یه دیگ گنده استفاده میکرد...اونروز وقتی استاد یزدان پناه اینا رو تعریف میکرد از خنده روده بر شده بودیم اما واقعا بیچاره خانومش که بعد اومدن ازسفر تا یه هفته فقط باید این ظرفهارو میشست...
همچنین به یاد ا ستاد محمودپورعزیز که همیشه معتقد بودند کار خونه مال خانوم خونه ست و من به هیچ عنوان دست به کار خونه نخواهم زداماحالا که نامزد گرفتن نیستیم که ببینیمو از خانومشون بپرسیم که چند بار درروز غذادرست میکنه وظرف میشوره...
شهره جون امروز میخواد دستور پخت چندنوع غذارو بزاره که شما عزیزان بتونین ازش استفاده کنین ولذذذذذذذذذذذذذذذذذذذت ببرین.البته شرکت آمبولانس خصوصی پدر بنده هم درخدمت شماوخونواده گرامی هست که بعد خوردن دست پختتون به سریعترین مرکز درمانی ارجاعتون بده...
اصلن این یه ایده جدیده که یه کم مریض به پست آمبولانسامون بخوره نرخ واسه آشناها 2-3برابره اگه خوب مریض شین ودست مریض شدنتون خوب باشه ومشتری دائم شین میتونم براتون تخفیف هم بگیرم ...
خب شیطونی بسه حالا بریم ادامه مطلب و اولین غذای خوشمزززززززه ای که خودمم خیلی دوست دارمو بخونیمو درستش کنیم
ته چین شوید پلو بامرغ