روزدختر
دم هرچی دختره گرم..........روی هرچی پسره کم.....
کمر دشمنااااااااااااتون خم..............
روزتون مبارک دخترا،،..،،
ادامه برگزیده
خورشید همیشه خندان، آسمان همیشه آبی
زمین همیشه سبز و کوههای همیشه قهوه ای
دلم برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز
برای پاککن های جوهری و تراش های فلزی
برای گونیا و نقاله و پرگارو جامدادی
دلم برای تخته پاککن و گچ های رنگی کنار تخته
برای اولین زنگ مدرسه
برای واکسن اول دبستان
برای سر صف ایستادن ها
برای قرآن های اول صبح و خواندن سرود ایران اول هفته
دلم برای مبصر شدن ، برای از خوب ، از بد
دلم برای ضربدر و ستاره
دلم برای ترس از سوال معلم
کارت صد آفرین
بیست داخل دفتر با خودکار قرمز
و جاکتابی زیر میزها ، جا نگذاشتن کتاب و دفتر
دلم برای لیوانهای آبی که فلوت داشت
دلم برای زنگ تفریح
برای عمو زنجیر باف بازی کردن ها
برای لیلی کردن
دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم
برای اردو رفتن
برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن
دلم برای روزنامه دیواری درست کردن
برای تزئین کلاس
برای دوستی هایی که قد عرض حیاط مدرسه بود
برای خندههای معلم و عصبانیتش
برای کارنامه.... نمره انضباط
برای مُهرقبول خرداد
دلم برای خودم
دلم برای دغدغه و آرزو هایم
دلم برای صمیمیت سیال کودکیام تنگ شده
نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند کودکیام را جا گذاشتم
کسی آن سوی حصار نیست کودکی ام را دوباره به

برگزیده
ب به یاد ماندنی است 





چتری برای چندنفر ...
ترم جدید شروع شد با نیومدن استاد یونسی دراولین جلسه-خنده ها ی استاد الهی دردومین جلسه-ودیرکردن استاد سعیدیان درسومین جلسه
دیروز عجب روزی بود صبح هوا خوب بود رفتیم یونی دیدیم بارون گرفته شدید .فقط فریده چترآورده بودجای همه تون خالی کلی خندیدیم-فریده کلی به خاطرچترش مهم شده بودحتی آقای نصیری مسئول رشته مون صداش کردکه اونو باچترش تا جلودربرسونه که خیس نشه-چندنفری هجوم آورده بودیم زیر یک چتر وتوحیاط یونی میرفتیم تا کلاسو بوفه
همه مون خیس شده بودیم واون چتربدبختم از دستمون خسته شده بود ازبس هرکی خواست اونوتودست خودش بگیره
منوفریده بعدآنتراگ نرفتتیم کلاس.آخه کلاس زبان فرانسه داشتیم باید خودمونو میرسوندیم
توراه رفتن به آموزشگاه مثل بچه های ابتدایی اززیر ناودوناوهرجاکه شدت بارون بیشتر بودرد میشدیم توکفشمون پره آب شده بود بس که تو خیابونا آب جمع شده بود ولی کلی خندیدیم تا برسیم آموزشگاه-عین دوتا اوسکول شده بودیم
وقتی رسیدیم آموزشگاه ازمون آب میچکید یکی باید میومد مثل لباس چنگمون میگرفت ومیچروند
با همون وضع رفتیم کلاس اما خیلی حال داد...
روز خیلی قشنگی بود یادبچگیامو صدای خنده های شیطنتهای کودکانه مون افتادم
حالا یه شعرم به افتخار این روز به یاد ماندنی
بریم به ادامه مطلب بخونیم...
من دانشجو هستم
من دانشجو هستم
روزگارم خوش نیست
کیفوکفشی دارم
مانتوومقنعه ای
...ومدادی وکتاب وسرسوزن ذوقی
اوستادان همه چون شاخه ی گل
دوستانی همه مشروط ترازنمره ی من
...وکلاسی که دراین نزدیکیست
وکتابی که هزاران فرسنگ
دورازچشم من است
***
من دانشجو هستم
اهل بهشهرم من
لنگه کفشی دارم
لنگه دیگر آن گم شده است
حرفه ای درمن نیست
بی هنر هستم من
قبله ام درس است و
کارنامم همه لطف استاد
مشتق ازگریه وغم میگیرم
آنتراگم همه چیپس است وپفک
همه ی صورت من جوش زده است
همه ذرات سرم هنگ کرده ست
من وضو باتپش قلب شما میگیرم
درس میخوانم من
مثل چیزی که همه میگویند
...آن دراز گوش که اسمش را نگویم خوبست
***
من دانشجو هستم
گاه گاهی غزلی میگویم
میگذارم تو همین وبلاگم
یا که پیس اش میکنم بهر شما
تا به لبخند قشنگی بدهید نمره ناقابل آه
!وه چه میگویم من
چه خیال پستی
چه خیالی مبهم
سرخوشم من چه قدر
گپ زدن بیهوده ست
دوره خرخوانی ست
وچه پالان ارزان
جنس ترک واصل است
مارک دار مارک دار
خوب خوب میدانم
پاره سنگ برداشته
دانشو عقل وشعورم اینک
پدرم میگوید
پاسبانهاهمه استاد شدند
توچرااینجایی؟؟
توچرا درس نمیخوانی خنگ
!!!توچرا مشروطی؟
بخدادست خودم نیست نداریم استاد
نه که راستی راستی
نیست استادوکلاسی هرگز
هست اما به چه سود
که چنان وقت کم است
که تو تا بحث کنی پایان است
آه ای استادم
تو به من میدی چند؟
اگراین شعرمراخوانی باز
چه کسی میگوید
که گرانی اینجاست
دوره ارزانیست ومحبت بسیار
پدرم از بهراست
همه ی علموعلوم راگوید
کرم افتاده درون مغزت
که بجای خواندن
شعرمیگویی ومیخوانی هی
آخرش استادت
به تووریش بابات میخندد
***
چییییییزها دیدم من
ازبلوتوث واس ام اس
...بگیرتا پاک کن
مینویسن تستو
میدهندش به هم این تیزهوشان
سرآخرگویند
من کجا این حرفا
من خودم خواندموخود بنوشتم
من کسی را دیدم
که به دنبال شماره میگشت
که بزنگدواسه ی چند نمره
او ستادی دیدم
هی پروژه میداد
هی میانترم میگرفت
آخرش هیچ به هیچ
وکسی دیگرهم نمره میکردحراج
پسری را دیدم
واسه مخ کارگیری
دم به دم تخته وایتبرد را پاک میکرد
پسری دیگرهم
دم به دم میرفت تا
ماژیکای پررنگ
-آورد ازدفترمن کسی را دیدم
کزپس دیدن یک نمره ی ده
دم دانشکده پشتک میزد
!!مینی بوسی دیدم
پره از دانشجو
وچه سنگین میرفت
چرخهایش همه پنچرشده بود
ولی راننده هنوز می ایستاد
تا که درراهرواش پرکند از دانشجو
با یه ترمزهمه می افتادند
روی هم استغفر
!دختری فریاد زد
من دگرله شده ام برخیزید
ومسافرهمه فریاد زدند
این چه وضع است آخر
!نعشه ای رادیدم
کتاب فلسفه دردستش بودتندمیرفت پی کبریتی
...خیلی چیزها دیدم
***
من دانشجوهستم
رشته ی من آی تی ست
پیشه ام خندیدن
ترم پنجم هستم
20
واحد دارمهمه ترم سخت تراز ترم قبل
دوستانم همه گاگول اما
اوستادان همه سرسختتراز سنگ ولی
مهربانترزهمه خوبیها
همه دل رحم پس از بارش اشک
اشکهایی همه ازنمره ی تک
***
ما دانشجو هستیم
اهل دانشگاهیم
کارتمان گم شده است
مابه مشروط شدن دل بستیم
آشناییم به تقدیردانشجوها آه
...مچمان را که بگیری
جز موبایل چیزی نیست
ماندیدیم تا بحال نمره بیست
ما چقدر مظطربیم
به کجا میرویم آخربه کجا
...ماپراز مقیاسیم
تابخواهی فرمول
تابخواهی اعداد
تابخواهی پریم ازبرنامه
من نمیخندم اگردوستم مشروط است
من نمیخندم اگراوستادم به کسی نمره ندادمن نمیخندم اگر بوفه ی سید دوبرابربشود
بستنی ها ارزان
اشترودل که نباشد انگار
بوفه هم لطف ندارداصلا
درسراشیب کسالت هستم
نمره هام مال من است
نه تقلب زده ام
نه که استادبه من لطفی داشت
من سرم بالا هست
که عرق ریخته ام
حق من را خوردند
نوش جان باشدشان
راه هادرپیش است
چشم رابایدشست
چشم پزشکی باید
باید این عینک رابردارم
جوردیگرببینم دنیارا
لنزبگذارم یا
یاکه لیزر بزنم
کاری بایدآخر
هارددیسکم دگرازکارافتاد
پی اصلاح ارورها باید
پی یک ترم جدید
پی استادی خوب
پی درسی دیگر
که نمانیم دگرآخرترم درگل باز
آه استاد استاد
درکمان کن شاید
درس را ول نکنیم
درس را ول نکنیم
......
جالب
شهر هرت
شهر هرت کجاست؟
جاییکه رنگهاي رنگين کمان مکروهند و رنگ سياه مستحب.
جاییکه اول ازدواج مي کنند بعد همدیگه رو مي شناسن .
جاییکه بهشتش زير پاي مادراني است که حقي از زندگي و فرزند و همسر ندارند.
جاییکه درختا علل اصلي ترافيک اند و بريده مي شوند تا ماشينها راحت تر برانند.
جاییکه کودکان زاده مي شوند تا عقده هاي پدرها و مادرهاشان را درمان کنند.
جاییکه همه با هم مساويند و بعضي ها مساوي تر.
جاییکه با ميلياردها پول بعد از ماهها فقط مي توان براي مردم مصيبت ديده چند چادر برپا کرد.
جاییکه زن بايد گوشه خانه باشد و البته آن گوشه که آشپزخانه است و به آن مي گويند مرواريد در صدف.
جاییکه مردم سوار تاکسي مي شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسيشونو در بيارن.
جاییکه نصف مردمش زير خط فقرن اما سريالاي تلويزيونيشو توي کاخها مي سازن.
جاییکه موسيقي حرام است حرام.
جاییکه گريه محترم و خنده محکومه.
جاییکه همه شغلها پست و بي ارزشند مگر چند مورد انگشت شمار.
جاییکه وقتي مي ري مدرسه کيفتو مي گردن مبادا آينه داشته باشي.
جاییکه که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه است
جاییکه توي فرودگاه برادر و پدرتو مي توني ببوسي اما همسرتو نه...
جاییکه وقتي از دختر مي پرسن مي خواي با اين آقا زندگي کني مي گه: نمي دونم هر چي بابام بگه.
جاییکه وقتي مي خواي ازدواج کني 500 نفر رو دعوت مي کني و شام مي دي تا برن و از بدي و زشتي و نفهمي و بي کلاسي تو کلي حرف بزنن.
جاییکه هرگز نمي شه تو پشت بومش رفت مگر اينکه از يک طرفش بيفتي..
شهر هرت جايي است که .......
این شهر بنظر آشنا میاد . . .
تبی تبی تبلیغات دوم
برگزیده
اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد رسید یامثلا سعدی میگه
مردی نه اینستکه حمله آورد ، بلکه مردی آنستکه در وقت خشم خود را بر جای بدارد و پای از حد انصاف بیرون ننهد .یاانسان ها مانند خطوط انگشتان هیچ کدام به هم شبیه نیستند از ادیسون و مرد عاقل کسی است که کم گوید و زیاد شنود از سقراط
مرد کامل آن است که دشمنان از او در امان زیست کنند نه آن که دوستان از او هراسان باشند . سقراط
عادتمند کسی است که به مشکلات و مصائب زندگی لبخند بزند . شکسپیر
عاقل آنچه را که می داند ، نمی گوید ؛ ولی آنچه را که می گوید ، می داند. ارسطو
اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج کنیم ، بهتر آن است که آنرا خرج لطافت یک لبخند و یا نوازشی عاشقانه کنیم . شکسپیر
فلسفه
برگزیده های باحال
اشتباه فرشتگان .
کتابای اول دبستان قدیمی
اینم به افتخار شروع مدارس برای یاداوری دانش اموزای قدیمی چه روزایی بود ههههههههههههههههههی دلم میخواد برگردم مدرسه

خرخونا نخونن
بچه هایی که تا الان لایه کتابو باز نکردن و قصدم ندارن باز کنن به روش های زیر دقت کنن براشون انشاالله مفید خواهد بود!!!
۱.در یک آن برگتونو با بغل دستی عوض کنید. البته این در صورتی کاربرد داره که بغلیتون از این بچه ...
..یا نباشه !
فقط قبل از اینکه برین سر جلسه گوشی رو سایلنت کنین که ضایع بازار راه نیافته . . .
۳.روش دیگه نوشتن روی دستمال کاغذیه . . . همینجوری باهاش صورتتون رو خشک کنین . اما حواستون باشه یه وقت بینی مبارک رو لمس نکنه که هم ضایع میشین هم تفلب ها غیر قابل استفاده میشن . . .
۴.روش بعدی نوشتن تقلب روی کاغذ و قرار دادن اون در پاکتی شلوار و آستین هاست . . .
۵.روش بعدی نوشتن مطالب روی دسته صندلی
۶.روش بعدی نوشتن مطالب کف دست یا روی مقنعه (با خودکار مشکی امتحان کنین . . . خوندنش یه کم سخته اما خیلی حال میده . .
۷.روش دیگه اینکه روی چرکنویسی که قراره ببرین سر جلسه مطالب و فرمول ها رو بنویسین
۸.روش دیگه استفاده از این کامپیوتر های جیبی مثه همین بینا و پاکت پی سی ها هست
این روش کاملا تست شده و جواب داده !







ما 6 نفر از اکیپ بچه های ای تی داشگاه پیام نور بهشریم که اومدیم تو وبلاگ بترکونیم اگه ادم باحالی هستی حتما همیشه به ما سر بزن چون ما اینجا یه عالمه بمب داریم هر نوبت یکیشو واسطون می ترکونیم پس یه جا ایست نکنین و ما را تا اخرش همراهی کنین هووووووووووووو به افتخار خودمونو خودتون هوووووووورااااااااااااااااااااااااا