سلااااااااااااااام به همه برو بچه های خوب آی تی
میدونم دل همه تون برام تنگ شده بود
اومدم خاطره امروزو واستون بنویسم
عرضم به حضورتون که همونطور که مریم جون قبلا تو ضیح دادن هفته قبل 1شنبه کلاس مهندسی اینترنت بعد از اینکه استاد خستگی کلاسو دیدن وبرا اینکه یادگیری بچه ها رو محک بزنه گفت کهخ خانوما یه طرف بشینن
آقایون یه طرف دیگه
خانوما واسه آقایون وآقایون واسه خانوما سوال طرح کنن
خلاصه سوال طرح شد ویه نفر به نمایندگی از خانوما ویه پسر به نمایندگی آقایون باید میرفت جلو حل کنه وهر گروه که باختن باید شیرینی وآب میوه میآوردن
نماینده خانوما به انتخاب بچه ها من بودم ونماینده آقایون هم آقای جهانگیری
سوال آقایون این بود که 2شبکه طراحی کنیم که هر کدوم 3زیر شبکه داشته باشنو این 2شبکه از طریق وایرلس با هم ارتباط برقرار کنن
15دقیقه وقت داشتم تو نرم افزار سیسکو اجراش کنم
خلااااااااااااااااااااااصه....همه کار و باانجام دادم رسید به وصل کردن روتر ووایرلس وتعرف سریال وقت کم آوردم وباختیم
نشستم
نوبت آقایون شد سوال ما رو که خوندن کپ کردن استاد از خنده روده بر شده بود ومیگفت بابا این سوال از کجاتون در آوردین ما هنوز همچین سوالی حل نکردیم
واما سوال چی بود:باید یه شبکه طراحی میکردن که یه نفر از دانشگاه پلی تکنیک میلان تو ایتالیا یه بسته یا پکت میفرستاد به ایران مازندران بهشهر خلیل شهر دانشگاه خودمون تو یه سایتی که 16کامپیوتر وجود داشت به کامپیوتر شماره 5 وهمزمان یه کامپیوتر دیگه تو اسپانیا هم یه پکت بفرسته به همین کامپیوتر تو این سایت...
خلاصه اونام تا نصفه ها رفتنو استاد هی وقت اضافه داد وهی تبعیض قائل شد اما آخرش حل نشد واونام باختن
خلاااااااااااااااااااااصه قرار شد اینهفته یعنی امروز شیرینی با ما وآب میوه با آقایون ببریم کلاس/
نقشه ها کشیدیم یکی میگفت بیاین نون قندی بخریم از اینایی که سر قبر میبرن خشکه با آب میوه بخورن
یکی میگفت بیاین کیک یزدی بگیریم و توش پر نمک وسرکه کنیم
.....
خلاصه چشتون روز بد نبینه مریم جون اومد ازایده لاله استفاده کرد یه جعبه ی خوشگل کیک خامه ای خرید ویه بسته 35تایی از این بیسکوییت 100تومنی های رنگارنگ
تو اون جعبه رنگارنگ وچیدیمو بردیم دانشگاه
پسرا میدیدن ومیگفتن واااااااااااااااای کیک دستتون درد نکنه چقد زحمت افتادین
ای دریغ نمیدونستن چه آخر وعاقبتی در انتظارشونه
خلاصه هی دلاشونو صابون زدنو نقشه کشیدنو ناهار نخوردنو بوفه نرفتن که کیک ما رو بخورن اما...
رفتیم کلاس وقت آنتراگ شد استاد گفت چون وقت کمه بیرون نرین همینجا کیک وآب میوه هاتونو بخورین
پسرا آب میوه هاشونو آوردنو تقسیم کردن حالا وقت باز کردن جعبه کیک بود همه قلبها از دهنشون داشت میومد بیرون چشمها خیره به دست مریم
اما همین که در جعبه باز شد و رنگارنگها رو دیدن همه جا خوردنو حالللللللللللللللللللللللللشون گرفته شد.....
آخی الهی کارد نخوره به اون شکمهاتون...
خیلی قیافه ها دیدنی شده بود
ما اینو باید بخوریم؟این شد شیرینی؟خیلی زحمت کشیدین
استاد در جریان شوخی ما بود فقط میخندید من بلند شدمو رفتم جعبه شیرینی رو که خریده بودیمو تو دفتر اساتید گذاشته بودیمو آوردم
تازه خوشحال شدن هر کدوم 2-3-بعضیا 5-6 تا خلاصه اینقد که میخوردن داشتن خودشونو خفه میکردن عین
اینایی که از زندون فرار کردنالهی
فدای همکلاسیای نخورده م بشم که دلشون از رنگارنگ گرفته بود بابا رنگارنگش اصل بود مینو بود مارکدار مارکدارتقلبی هم نبود خیلی دلتونم بخوادتازه میخواستیم هر کدومو 3قسمت کنیم که به همه تون برسه اما اون قیافه ها رو دیدیم دلمون براتون سوخت گفتیم به درک همه نفر یکی بردارین
خلاصه همه واسه برد شیرینی میبرن ما واسه باخت
تا باشه از این باخت ها............
ما 6 نفر از اکیپ بچه های ای تی داشگاه پیام نور بهشریم که اومدیم تو وبلاگ بترکونیم اگه ادم باحالی هستی حتما همیشه به ما سر بزن چون ما اینجا یه عالمه بمب داریم هر نوبت یکیشو واسطون می ترکونیم پس یه جا ایست نکنین و ما را تا اخرش همراهی کنین هووووووووووووو به افتخار خودمونو خودتون هوووووووورااااااااااااااااااااااااا