من دانشجو هستم

روزگارم خوش نیست

کیفوکفشی دارم

مانتوومقنعه ای...

ومدادی وکتاب وسرسوزن ذوقی

اوستادان همه چون شاخه ی گل

دوستانی همه مشروط ترازنمره ی من...

وکلاسی که دراین نزدیکیست

وکتابی که هزاران فرسنگ

دورازچشم من است

***

من دانشجو هستم

اهل بهشهرم من

لنگه کفشی دارم

لنگه دیگر آن گم شده است

حرفه ای درمن نیست

بی هنر هستم من

قبله ام درس است و

کارنامم همه لطف استاد

مشتق ازگریه وغم میگیرم

آنتراگم همه چیپس است وپفک

همه ی صورت من جوش زده است

همه ذرات سرم هنگ کرده ست

من وضو باتپش قلب شما میگیرم

درس میخوانم من

مثل چیزی که همه میگویند...

آن دراز گوش که اسمش را نگویم خوبست

***

من دانشجو هستم

گاه گاهی غزلی میگویم

میگذارم تو همین وبلاگم

یا که پیس اش میکنم بهر شما

تا به لبخند قشنگی بدهید نمره ناقابل آه!

وه چه میگویم من

چه خیال پستی

چه خیالی مبهم

سرخوشم من چه قدر

گپ زدن بیهوده ست

دوره خرخوانی ست

وچه پالان ارزان

جنس ترک واصل است

مارک دار مارک دار

خوب خوب میدانم

پاره سنگ برداشته

دانشو عقل وشعورم اینک

پدرم میگوید

پاسبانهاهمه استاد شدند

توچرااینجایی؟؟

توچرا درس نمیخوانی خنگ!!!

توچرا مشروطی؟

بخدادست خودم نیست نداریم استاد

نه که راستی راستی

نیست استادوکلاسی هرگز

هست اما به چه سود

که چنان وقت کم است

که تو تا بحث کنی پایان است

آه ای استادم

تو به من میدی چند؟

اگراین شعرمراخوانی باز

چه کسی میگوید

که گرانی اینجاست

دوره ارزانیست ومحبت بسیار

پدرم از بهراست

همه ی علموعلوم راگوید

کرم افتاده درون مغزت

که بجای خواندن

شعرمیگویی ومیخوانی هی

آخرش استادت

به تووریش بابات میخندد

***

چییییییزها دیدم من

ازبلوتوث واس ام اس...

بگیرتا پاک کن

مینویسن تستو

میدهندش به هم این تیزهوشان

سرآخرگویند

من کجا این حرفا

من خودم خواندموخود بنوشتم

من کسی را دیدم

که به دنبال شماره میگشت

که بزنگدواسه ی چند نمره

او ستادی دیدم

هی پروژه میداد

هی میانترم میگرفت

آخرش هیچ به هیچ

وکسی دیگرهم نمره میکردحراج

پسری را دیدم

واسه مخ کارگیری

دم به دم تخته وایتبرد را پاک میکرد

پسری دیگرهم

دم به دم میرفت تا

ماژیکای پررنگ -آورد ازدفتر

من کسی را دیدم

کزپس دیدن یک نمره ی ده

دم دانشکده پشتک میزد!!

مینی بوسی دیدم

پره از دانشجو

وچه سنگین میرفت

چرخهایش همه پنچرشده بود

ولی راننده هنوز می ایستاد

تا که درراهرواش پرکند از دانشجو

با یه ترمزهمه می افتادند

روی هم استغفر!

دختری فریاد زد

من دگرله شده ام برخیزید

ومسافرهمه فریاد زدند

این چه وضع است آخر!

نعشه ای رادیدم

کتاب فلسفه دردستش بود

تندمیرفت پی کبریتی...

خیلی چیزها دیدم

***

من دانشجوهستم

رشته ی من آی تی ست

پیشه ام خندیدن

ترم پنجم هستم

20واحد دارم

همه ترم سخت تراز ترم قبل
دوستانم همه گاگول اما

اوستادان همه سرسختتراز سنگ ولی

مهربانترزهمه خوبیها

همه دل رحم پس از بارش اشک

اشکهایی همه ازنمره ی تک

***

ما دانشجو هستیم

اهل دانشگاهیم

کارتمان گم شده است

مابه مشروط شدن دل بستیم

آشناییم به تقدیردانشجوها آه...

مچمان را که بگیری

جز موبایل چیزی نیست

ماندیدیم تا بحال نمره بیست

ما چقدر مظطربیم

به کجا میرویم آخربه کجا...

ماپراز مقیاسیم

تابخواهی فرمول

تابخواهی اعداد

تابخواهی پریم ازبرنامه

من نمیخندم اگردوستم مشروط است

من نمیخندم اگراوستادم به کسی نمره نداد

من نمیخندم اگر بوفه ی سید دوبرابربشود

بستنی ها ارزان

اشترودل که نباشد انگار

بوفه هم لطف ندارداصلا

درسراشیب کسالت هستم

نمره هام مال من است

نه تقلب زده ام

نه که استادبه من لطفی داشت

من سرم بالا هست

که عرق ریخته ام

حق من را خوردند

نوش جان باشدشان

راه هادرپیش است

چشم رابایدشست

چشم پزشکی باید

باید این عینک رابردارم

جوردیگرببینم دنیارا

لنزبگذارم یا

یاکه لیزر بزنم

کاری بایدآخر

هارددیسکم دگرازکارافتاد

پی اصلاح ارورها باید

پی یک ترم جدید

پی استادی خوب

پی درسی دیگر

که نمانیم دگرآخرترم درگل باز

آه استاد استاد

درکمان کن شاید

درس را ول نکنیم

درس را ول نکنیم......